پروانه

در اوج و حضیض زندگی

پروانه

در اوج و حضیض زندگی

اینجا من از روزمره ها و اتفاقات خاص زندگی ام می نویسم.
مسلّماً نوشته ها حکایت کننده ی دقیق از حقیقتها و واقعیتهای رخ داده، نمی باشند.
پس قضاوت نکنید و به سوء برداشت دچار نشوید.
این، « من » حقیقی من است.
______________
تلنگر و تذکر از سر فهم و شعور و منطق، برای من خیلی ارزشمندتر هست از تعریفات الکی و آبکی که از سر هوا و هوس یا خودشیرینی یا إغفال باشد.
______________
اینجا، یک دختر خام بی تجربه نمی نویسد، بلکه یک زن جا افتاده و سرد و گرم روزگار چشیده، می نویسد.
______________
وبلاگ دیگه من:
hakimeh51.blog.ir

آخرین مطالب

چه شبی بود

پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۱:۲۷ ق.ظ

شب از نیمه گذشته و من باز نمیتونم بخوابم.

امشب به بهانه روز دختر، یه جشن تولد کوچیک گرفتیم برای حُسنای سه ساله. و البته برای فرخنده جون که هفته آینده روز تولدش هست.

گاهی چقدر ساده و بی ریا می توان شاد بود و خوش.

شام مهمون خانم وفایی باصفا بودیم.

پانزده نفر، سر سفره ی کرامت نشستیم و یکرنگ و یکدل، انقدر گفتیم و خندیدیم که اشک از چشمانمون در اومد.

قیمت این لحظه ها چند؟

اومدم سر به بالش بزارم، بخوابم، آمنه بوسه ای به موهای من زد. ولی خواب؟ انگار با چشمان من قهر کرده.

بعد شام، بحث بر سر عین ثابت بود و من بودم و بینهایت انرژی که از من رفت.

چه خاطرات شیرینی.

خدایا شکرت.

۰۳/۰۲/۲۰
پروانه ..

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.