پروانه

در اوج و حضیض زندگی

پروانه

در اوج و حضیض زندگی

اینجا من از روزمره ها و اتفاقات خاص زندگی ام می نویسم.
مسلّماً نوشته ها حکایت کننده ی دقیق از حقیقتها و واقعیتهای رخ داده، نمی باشند.
پس قضاوت نکنید و به سوء برداشت دچار نشوید.
این، « من » حقیقی من است.
______________
تلنگر و تذکر از سر فهم و شعور و منطق، برای من خیلی ارزشمندتر هست از تعریفات الکی و آبکی که از سر هوا و هوس یا خودشیرینی یا إغفال باشد.
______________
اینجا، یک دختر خام بی تجربه نمی نویسد، بلکه یک زن جا افتاده و سرد و گرم روزگار چشیده، می نویسد.
______________
وبلاگ دیگه من:
hakimeh51.blog.ir

آخرین مطالب

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

وخامت بیماری من، مشکلات عدیده ی زندگی، عرصه را در شهری که بودیم بر ما تنگ کرد و تصمیم گرفتیم از آن شهر به شهری دیگر برویم.

چندین و چند شهر را انتخاب کردیم و رفتیم و ارزیابی کردیم. 

اواسط اردیبهشت به شهری که خاله فاطی و نیما در آنجا بودند سفر کردیم و اوضاع را سنجیدیم.

ماه مبارک رمضان بود و یک وعده مهمان نیمای عزیز بودیم. پذیرایی گرمی کردند و با هم چندین منطقه و محله ی شهرشان را گشت زدیم. حتی به اطراف آنجا هم سری زدیم. 

من بخاطر بیماری، نیاز به یک مکان آرام داشتم. نیاز به آرامشی که روح و روانم به آن بشدت نیاز داشت.

آن شهر، در آن زمان از دایره ی انتخاب ما خارج شد.

۳۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۱:۰۱
پروانه ..