پروانه

در اوج و حضیض زندگی

پروانه

در اوج و حضیض زندگی

اینجا من از روزمره ها و اتفاقات خاص زندگی ام می نویسم.
مسلّماً نوشته ها حکایت کننده ی دقیق از حقیقتها و واقعیتهای رخ داده، نمی باشند.
پس قضاوت نکنید و به سوء برداشت دچار نشوید.
این، « من » حقیقی من است.
______________
تلنگر و تذکر از سر فهم و شعور و منطق، برای من خیلی ارزشمندتر هست از تعریفات الکی و آبکی که از سر هوا و هوس یا خودشیرینی یا إغفال باشد.
______________
اینجا، یک دختر خام بی تجربه نمی نویسد، بلکه یک زن جا افتاده و سرد و گرم روزگار چشیده، می نویسد.
______________
وبلاگ دیگه من:
hakimeh51.blog.ir

آخرین مطالب

۱ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

مدتی هست بشدت در خودم غرقم.

مسائل و اتفاقاتی افتاد، که من را عجیب و شدید در خودم فرو برد.

که من کیستم؟ چیستم؟

کجایی ام؟

درونم و ذاتم چیست؟

کشش به چه چیزهایی داشته و  دارم؟

و میل و رغبتم به برخی از افراد یا اشیاء یا حتی کتابها از چه رو بوده و هست؟

از وقتی که با استاد خود حشر و نشر یافتم، آنقدر حرفها بمن زد که از شدت حجم آن حقیقتها، مانده بودم در عجب. چطور اینهمه حقیقتها را درون خود جا دهم؟

غلیان این حقایق در دلم، در قلبم، در این قلبی که آزمون سختی از او گرفتند، چنان غلیظ و اسفناک بود، که اکنون که می نگرم می بینم تمام لایه های ریز و درشت و ظاهر و نهان دلم را به هم ریخته و از هم پاشیده.

چه خوب.

چه خوبی تو ای دل صاف و صادق و ساده ی من.

چقدر من تو را به سختی نگه داشتم. چقدر من به سختی از تو مراقبت کردم. فقط خدا می داند و بس.

چقدر در تلاطم های قلبی و احساسی و عاطفی، تو را با چه حساسیت و دشواری و عُسر نگه داشتم و حفظ کردم.

الهی شکر

خدایا تو را سپاس که امروز، درین روز و درین ماه، هدیه ی عظیمی بمن عطا کردی و پاداش آن همه سختی و شدت و عذاب را به من عنایت کردی. تو را سپاس.

تو را سپاس که مُهر قبولی به قلبم زدی و من هستم و عشق و ایمان و یقین بیش از پیش به این قلبی که از امتحان سختی به در آمده.

حبذا از این عنایت.

زین کرامت.

ممنونتم خداااا.

ممنون که بعد از اینهمه درد و عذاب و رنج و سختی، نجاتم دادی. رهایی ام بخشیدی.

و من قلب خود را هدیه می کنم به تو.

تمام عشق وجودم را هدیه می کنم به تو.

که در تمام این مدت روسیاهی ها، تو ملجأ و پناهم بودی.

و هرچه بر این دل منقلب و شوریده آوردی همه صدق بود و راستی.

من چگونه حمد و سپاس تو را به جا آرم ای دوست. ای یار.

یا حبیب من لا حبیب له

یا انیس من لا انیس له

یا جار من لا جار له.

ممنون که حقیقتها را به من نشان دادی. و ممنون که دریافتم آنچه دلم یافته بود و با قلب شکسته و زجر کشیده ام ادراک کرده بودم تماماً حقیقت بود و راستی.

چگونه من شکر تو را به جا آرم که تو مهربانترینی. تو بینظیری. شگفت آوری. عجیبی.

تو در عین حالی که باطنی، بشدت ظاهری در من.

خدایا تو را سپاس.

تو آرامشی را به من عطا کردی که در طول عمرم هرگز و هرگز چنین آرامشی را نداشتم.

خدایا تو را شکر که از این برزخ وجودی ام رهایی ام  دادی.

تو را سپاس ای قادر متعال.

الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله

الحمدلله الذی اذهب عنا الحزن

۲۰ آبان ۰۱ ، ۰۹:۰۵
پروانه ..