پروانه

در اوج و حضیض زندگی

پروانه

در اوج و حضیض زندگی

اینجا من از روزمره ها و اتفاقات خاص زندگی ام می نویسم.
مسلّماً نوشته ها حکایت کننده ی دقیق از حقیقتها و واقعیتهای رخ داده، نمی باشند.
پس قضاوت نکنید و به سوء برداشت دچار نشوید.
این، « من » حقیقی من است.
______________
تلنگر و تذکر از سر فهم و شعور و منطق، برای من خیلی ارزشمندتر هست از تعریفات الکی و آبکی که از سر هوا و هوس یا خودشیرینی یا إغفال باشد.
______________
اینجا، یک دختر خام بی تجربه نمی نویسد، بلکه یک زن جا افتاده و سرد و گرم روزگار چشیده، می نویسد.
______________
وبلاگ دیگه من:
hakimeh51.blog.ir

آخرین مطالب

۱ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

زمانی که در شهر شین بودیم، آنقدر این در و آن در زدم تا بلکه یک باغ کوچکی نصیبمان شود، تا مثل خیلی های دیگر فضای دنج و آرام و خلوتی داشته باشم برای استراحت. برای آرامش. برای گذران لحظه های دلتنگی و سختی های زندگی.

و اینجا محقق شد. در این شهر که اتفاقا این شهر هم شهر شین است. 

ولی باغی بدون خانه باغ. پر از درخت نارنج و پرتقال و لیموی ترش. که البته دو تا درخت ازگیل و دوتا درخت خرمالو هم به آن باید اضافه کرد. علیرغم یکسری مشکلاتی که این باغ برای ما داشت، دوستش داشتم. موقعیت مکانی اش را، دنجی و آرامشش را. ولی نمی دانستم که انگار این باغ فقط آمده تا رنج زندگی را برای ما مضاعف کند. یا شاید هم آمده تا به من بگوید آی دختر، آی خانم، هر گونه متاع این دنیا، بی ارزش و پوچ و سست و فانی است. بیا اینهم باغ. دیگر چه می خواهی؟ باغی که مالکش هم تو نیستی. تصرفی در آن نداری. چه فکر می کردی، چه پیش آمد. به چه می خواهی دل ببندی؟ به این رفتنی ها؟ به این آثار انسانی؟ تو هر جای این دنیا فرار کنی، با آدمکهای پر رنگ و نقش و نگاری مواجه می شوی که خود را فراموش کرده اند و دنیا را محل قرار خود ساخته اند.

بکوش تا تو مثل آنها نباشی. خودت را به یاد آر و با خودت باش و خود را بساز و هرچه کاغ و باغ می خواهی درون خود معمور کن. محل آرامش تو، درون توست نه بیرون تو. هرچه بیرون توست، زائل شدنی است. فناپذیر است. ولی هرچه در درون توست، با تو می ماند و برقرار و ابدی، جاودانه است.

۱۳ خرداد ۰۲ ، ۰۸:۳۷
پروانه ..