پروانه

در اوج و حضیض زندگی

پروانه

در اوج و حضیض زندگی

اینجا من از روزمره ها و اتفاقات خاص زندگی ام می نویسم.
مسلّماً نوشته ها حکایت کننده ی دقیق از حقیقتها و واقعیتهای رخ داده، نمی باشند.
پس قضاوت نکنید و به سوء برداشت دچار نشوید.
این، « من » حقیقی من است.
______________
تلنگر و تذکر از سر فهم و شعور و منطق، برای من خیلی ارزشمندتر هست از تعریفات الکی و آبکی که از سر هوا و هوس یا خودشیرینی یا إغفال باشد.
______________
اینجا، یک دختر خام بی تجربه نمی نویسد، بلکه یک زن جا افتاده و سرد و گرم روزگار چشیده، می نویسد.
______________
وبلاگ دیگه من:
hakimeh51.blog.ir

آخرین مطالب

۲ مطلب در مرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

چند روزی که در این شهر کویری، در منزل خواهرم بودیم، روزهای خوشی بود.

پارمیدا یک عروس هلندی داشت، داخل قفس.

کم کم این عروس هلندی بیحال شد و از تحرک و خواندن افتاد.

و آخر سر هم توی دستان من، جان داد.

شوک عجیبی بود. و بشدت من رو عصبی کرد که آخر مگر جای حیوان در خانه است؟ و اینکه این چه کاری است که یک حیوان یا پرنده را در خانه حبس کنیم و وابستگی ایجاد شود و به این نحوه، دچار یک خلأ شویم و حالمان بد شود؟

عروس هلندی به حال بدی افتاده بود. و به حال بدی در دستهای من مُرد.

۱۸ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۵۳
پروانه ..

تاسوعای کویر میبد، گرم و پر حرارت. بینهایت گرم.

نمی دانم این مردم اصیل و پرشور، با چه عشقی در این هوای سوزان، زیر تیغ آفتاب، بر سر و سینه می کوبند و با عمق جانشان عزاداری می کنند و مرثیه می سرایند؟

و ما ماندگار می شویم برای جراحی سخت.

و این روزها، هرچند سخت و نفس گیر است، ولی آسان می گذرد. چون با عشق می گذرد.

۱۶ مرداد ۰۱ ، ۱۶:۰۸
پروانه ..