توی هواپیما
داخل هواپیما، دوتا خانم کنار من نشسته بودند، ژیگول و کاملاً امروزی، با صورتهای دستکاری شده با پروتز و بوتاکس و شیدینگ و پیرسینگ و موهای هایلایت و ناخنهای کاشته و آرایش غلیظ.
من درسته که آدم معتقدی هستم، ولی خشکه مقدس نیستم. با خوشرویی باهاشون همکلام شدم. من چادر دانشجویی سرم بود و شال طوسی روشن و تونیک کالباسی رنگ. با صورتی دست نخورده و طبیعی، ولی آراسته.
معمولاً با اینجور افراد که روبرو میشم، میگم شاید از من خوششون نیاد، سر حرف رو باز نمی کنم. اینجا هم خود بغل دستی ام سر صحبت رو باز کرد.
بعدش داشتم فکر می کردم هیچوقت نتونستم مثل اینا بشم. آراسته و مرتب هستم ولی اعتقادی به دستکاری چهره ندارم. یه بحث علمی هم داره که دیگه واردش نمی شم.
الآن توی سوئیت هتل در حال استراحت دارم می نویسم.
باید خودمو برای قرار ملاقات مهم امشب آماده کنم. قرار ملاقات با یه شخصیت بینظیر.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.